سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هتک حرمت به مرقد امام حسین (ع) (سه شنبه 85/11/17 ساعت 11:51 عصر)

تیرهاى غیبى :

 

متوکل عباسى 17 مرتبه قبر امام حسین علیه السلام را خراب کرد، باز به صورت اول برگشت.
طبق روایتى ، دیزج ملعون قبر مطهر را بشکافت و بوریاى تازه اى که بنى اسد هنگام دفن آورده بودند دید که هنوز باقى است و جسد مطهر بر روى آن است . اما به متوکل نوشت : قبر را نبش نمودم چیزى نیافتم.
همه اراضى کربلا را آب بست و زراعت نمود گاهى آب نمی رفت و گاهى گاو هایى که به جهت شخم و شیار بسته بودند پیش نمى رفتند. و گاهى قبر مطهر در آسمان و زمین معلق شد و گاهى تیرهاى غیبى و بیل داران مى رسید و لکن موافق آیه مبارکه : حکمه بالغه فما تغن النذر. (سوره قمر، آیه 5)
دست از این کار برنداشت و بر بغض و کینه متوکل افزوده مى گشت. (709)
هشام بن محمد گوید: وقتى آب به قبر امام حسین علیه السلام بستند بعد از چهل روز آب فرو نشست و اثرى از قبر باقى نماند. در این هنگام بادیه نشینى از قبیله بنى اسد آمد و از خاک زمین مشت مشت بر مى داشت و مى بویید تا به قبر حسین علیه السلام رسید. شروع کرد به گریه کردن و گفت : پدر و مادرم فداى تو باد، در حال حیات چقدر خوشبو بودى و بعد از مرگت تربتت خوشبو است. آنگاه گریه کرد و این بیت را سرود :

ارادوا لیخفوا قبره عن عداوه
وطیب تراب القبر دل على القبر

از دشمنى خواستند که قبرش را پنهان کنند و حال آن که بوى خوش تربتش ‍ راهنماى مزارش گردید. (710)

 

 

هارون از قبر امام حسین علیه السلام واهمه دارد :

 

 

محدث قمى از مناقب و کامل التواریخ و ارشاد القلوب و امالى طوسى و کامل الزیاره و اربعین فاضل قمى نقل کرده است :
در ایام خلافت هارون الرشید، زیارت حضرت سیدالشهدا علیه السلام در میان شیعه و سنى شایع شد چنان که بر اساس نقل کامل الزیاره حتى زنان همیشه به زیارت آن قبر شریف مى رفتند. (مقصود از زیارت زنان ، امنیت بود به حدی که زنان نیز می توانستند زیارت کنن.)
بر پایه روایتى ، کثرت جمعیت سبب ترس هارون الرشید شد که مبادا مردم به اولاد امیرالمومنین علیه السلام رغبت کنند و خلافت از عباسیان به علویان منتقل شود. از این رو حکم کرد موسى بن عیسى عباسى را که والى کوفه بود به خراب کردن قبر سیدالشهدا علیه السلام و عمارت اطارف آن و کشیت و زرع در آن زمین.
او هم مردى را مامور این کار کرد که نامش موسى بن عبدالملک بود و تمام عمارت و بنیان قبه شریف را خراب کرد و تمام زمین حائر را شخم زد و زراعت کرد و مقصود محو اثر قبر بود. درخت سدرى نزدیک قبر شریف بود که علامت بود. آن درخت را نیز از ریشه در آوردند که بعد از آن هم کسى نتواند قبر را بشناسد. چون این خبر به جریر بن عبدالحمید رسید تکبیر گفت و تعجب نمود. زیرا حدیثى از رسول خدا صلى الله علیه و آله معروف بود که سه مرتبه فرموده بود لعن الله قاطع السدره و گفت : الان معناى حدیث را فهمیدم. (711)





دیدن عجایب مرد اسدى (دوشنبه 85/11/16 ساعت 11:17 عصر)

 

مردى از بنى اسد که پس از حرکت لشکر کوفه از میدان جنگ کربلا دیدن کرده بود مى گفت :
من در پیرامون آن بدن هاى به خون آغشته انوار فروزانى دیدم که از هر طرف روشنى داشت و ارواح پاکى که پیرامون آن ابدان پاک را گرفته بودند.
در آن میان شیرى مهیب را دیدم که در میان بدن هاى متلاشى شده حرکت مى کند. خود را به بدن مقدس امام علیه السلام رسانید و خود را به خون او آغشته کرد و بدنش چسبید.
این حیوان فریاد مى زد و ناله ها داشت. من از این وضع ترسیدم ، زیرا هرگز چنین منظره اى را ندیده بودم که حیوان درنده اى با بدن هاى پاره پاره شده این گونه رفتار کند. و مى گوید: در گوشه اى خود را مخفى کردم تا بنگرم عاقبت چه کارى انجام خواهد داد. هر چه نگریستم از شیر درنده جز فریاد و ناله چیزى ندیدم . این مرد گوید: چیزى که موجب تعجب من شد این بود که در هنگام نیمه شب شمع هاى فروزانى دیدم که زمین را فراگرفته و فریاد و ناله از هر سو به گوش مى رسید.





گفتگوى امام حسین علیه السلام با زنان بنى هاشم : (چهارشنبه 85/11/11 ساعت 12:39 صبح)

گفتگوى امام حسین علیه السلام با زنان بنى هاشم :

از حضرت امام محمد باقر (ع) روایت است که چون امام حسین علیه السلام اراده نمود از مدینه بیرون رود و زنان بنى هاشم از خروج حضرت اطلاع یافتند، به محضر آن حضرت آمدند، ناله و گریه نمودند، بلکه امام علیه السلام را از رفتن به مدینه باز دارند.
تا این که حضرت آنها را از گریه ساکت نمود. حضرت آنها را به خدا سوگند داد که ناله خود را بلند نکنید: زنان بنى هاشم عرضه داشتند پس ما گریه و زارى را براى چه روز بگذاریم ؟
امروز براى ما مانند روزى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن و زینب و ام کلثوم و رقیه (ع) از دنیا رفتند، و تو را قسم مى دهم که خود را در معرض مرگ قرار ندهى .
جان ما به فداى تو باد اى میوه دل نیکانى که در قبرها قرار گرفته اند. یکى از عمه هاى امام حسین علیه السلام ناله کرد و گفت : اى نور دیده من ، الحال از هاتفى شنیدم که مى گفت :

و ان قتیل الطف من آل هاشم
اذل رقابا من قریش فذلت

امام حسین علیه السلام عمه خود را دلدارى داد و به او فهماند که کار او به قضا و قدر خدا بستگى دارد و کارى است که باید انجام پذیرد.

علامه مجلسى (ره) در جلا العیون به سند معتبر شیخ صدوق و دیگران از امام صادق علیه السلام روایت کرده که چون سیدالشهدا علیه السلام از مدینه بیرون آمد، فوج هاى بسیار از فرشتگان با علامت هاى محاربه و نیزه در دست بر اسبهاى بهشتى بر سر راه آن حضرت آمدند و سلام کردند و گفتند:
اى حجت خدا بر جمیع خلایق بعد از جد و پدر و برادر خود، خداى بزرگ جد تو را در چند دفعه با ما یارى کرد، اکنون ما را به یارى تو فرستاده است.
حضرت فرمود: وعده گاه من و شما در آن جایى باشد که خداى بزرگ براى من مقرر فرموده است و آن کربلاست ؛ چون به آن بقعه شریفه رسیدم نزد من آیید.
فرشتگان گفتند: اى حجت خدا، هر حکمى که خواهى بفرما که ما تو را اطاعت کنیم و اگر از دشمنى مى ترسى ما همراه توایم و دفع ضرر از تو مى نماییم.
حضرت علیه السلام فرمود: اینان ضررى به من نمى توانند برسانند تا به محل شهادت خود برسم .
پس از این واقعه افواج بى شمارى از جنیان مسلمان ظاهر شده وقتى به محضر آن حضرت آمدند گفتند: اى سید و بزرگوار! ما از شیعیان و یاران توییم ، آن چه خواهى در باب یاران و دشمنان خود به ما بفرما تا ما تو را اطاعت کنیم ، و اگر اجازه بفرمایى تمام دشمنان تو را در همین ساعت هلاک کنیم و تو در جاى خود باشى .
حضرت علیه السلام به آنها دعا کرد و فرمود:
مگر این آیه را نخوانده اید: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیده
و نیز فرموده است : قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم
اى محمد به منافقان بگو که اگر مى بودید در خانه هاى خودتان البته بیرون مى آمدند آنها که برایشان کشته شدن نوشته شده بود به طرف محل کشته شدن و استراحت ایشان .
اگر من در جاى خود بمانم این خلق ننگین به چه آزمایش شوند، و چه کسى در قبر من در کربلا ساکن شود؟ خداى بزرگ آن زمین را براى من در روز دحو الارض برگزیده است ، و پناه شیعیان قرار داده است تا امانگاه آنها باشد در دنیا و آخرت.
نزد من آیید در روز عاشورا که در آخر آن روز من شهید خواهم شد و سر مرا براى یزید پلید ببرند.
پس جنیان گفتند: اى حبیب خدا، اگر نه آن بود که اطاعت امر تو واجب است ، و مخالفت تو جایز نیست ، هر آینه مى کشتیم تمام دشمنان تو را قبل از آن که به تو برسند.
حضرت فرمود: به خدا سوگند که قدرت ما بر ایشان زیاده از قدرت شماست و لیکن مى خواهم حجت خدا را بر خلق تمام کنم.

زمانى که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد این آیه که نمایانگر داستان موسى بن عمران علیه السلام و فرعون است را تلاوت کرد: فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنى من القوم الظالمین
باز خواندن این آیه اشاره به این که حضرت در این راهى که مى رود کمک ظاهرى ندارد چنان که حضرت موسى نداشت.
حضرت به حالت یاس و ناامیدى به سوى کوفه مى رود.
خروج امام حسین علیه السلام 27 رجب سال 60 هجرى از مدینه طیبه بوده است .





گفتگوى امام حسین (ع) با بردارش محمد حنفیه (چهارشنبه 85/11/11 ساعت 12:35 صبح)

گفتگوى امام حسین (ع) با بردارش محمد حنفیه و نظریه محمد حنفیه  :

محمد بن حنفیه رحمه الله آگاه شد که حضرت قصد دارد از مدینه خارج شود. شرفیاب خدمت حضرت شد و گفت :
اى برادر، تو عزیزترین خلق نزد منى و از همه کس نزد من محبوب ترى و من کسى نیستم که نصیحت خود را از تو دریغ کنم ، از بیعت یزید تا آن حدى که مى توانى خوددارى کن.
خداى بزرگ تو را بر من شرف داده و از سادات اهل بهشت قرار داد.
امام حسین علیه السلام فرمود: برادر پس به کجا سفر کنم ؟
محمد بن حنفیه گفت : به مکه برو و در همان جا بمان و اگر اهل مکه با تو بى وفایى نمودند متوجه بلاد یمن شو که اهل آن شهر شیعیان پدر و جد تواند و دل هاى رحیم و عزم هاى صمیم دارند.
اگر آن ها هم بى وفایى نمودند، به طرف کوه ها و بیابان هاى شو یا از شهرى به شهرى پناه ببر تا ببینى عاقبت کار مردم به کجا منتهى مى شود.
امام علیه السلام فرمود: اى برادر! درباره من مهربانى کردى ، خداوند ما بین ما و این گروه فاسق حکم فرماید.
بر اساس بعضى روایات ، محمد بن حنفیه سخن را قطع کرد و بسیار گریست و آن امام مظلوم هم گریه کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، سوگند به خدا اگر در دنیا هیچ پناه و منزلتى هم نداشته باشم با یزید بن معاویه بیعت نمى کنم و در راه هدف و ایده خود جان خواهم سپرد.

وصیت به محمد حنفیه :

امام حسین علیه السلام فرمود: خداوند به تو جزاى خیر دهد با این نصیحت ها و سخنان صوابى که گفتى. من اینک عازم مکه هستم و خود را براى این سفر مهیا نموده ام. خواهران و فرزندان برادرم و گروهى از شیعیان در این سفر مرا همراهى مى کنند. ما همه براى یک مقصود حرکت مى کنیم ، اما تو مى توانى در مدینه باشى تا از اوضاع و احوال این جا مطلع باشى. سپس به او این چنین وصیت کرد:

بسم الله الرحمن الرحیم .
وصیت کرد حسین بن على بن ابى طالب به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه که حسین گواهى مى دهد هیچ معبودى جز خداى یگانه که او را نیاز و شریکى نیست و آن محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست و دین حق را آورده است از جانب حق و بهشت و دوزخ حق است. و قیامت آمدنى است ، شکى در آن نیست خداوند بر مى انگیزاند کسانى را که در قبورند. من خروج نکردم براى تفریح و اظهار کبر و نه براى فساد و ظلم ، بلکه خارج شدم براى اصلاح دین جدم ؛ مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیرت جد و پدرم على بنابى طالب علیه السلام رفتار کنم .
پس هر کس مرا قبول کند خداوند سزوارتر است به حق و هرکس مرا رد کند صبر مى کنم تا خدا میان من و این قوم به حق حکم کند، و او بهترین حکم کنندگان است . این وصیت من است به تو اى برادر.
و ما توفیقى الا بالله ، علیه توکلت و الیه انیب
آن گاه نوشته را بپیچید و مهر کرد و به برادرش محمد داد و نصف شب از مدینه بیرون رفت.





با جنایات یزید بیشتر آشنا شوید ... (سه شنبه 85/11/10 ساعت 10:50 عصر)

قال رسول الله صلى الله و علیه و آله : اذا رایتم معاویه على منبرى فاقتلوه
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: وقتى معاویه را برمنبر من دیدید، او را بکشید.
رسول خدا صلى الله علیه و آله ابن عباس را براى احضار معاویه فرستاد. ابن عباس بازگشت و عرضه داشت : غذا مى خورد. حضرت فرمود: لا اشبع الله بطنه خدا شکم او را سیر نکند.
پس از آن معاویه هیچ وقت سیر نمى شد. معاویه مى گفت : من دست از غذا بر نمى دارم براى سیرى ، بلکه از جهت خستگى از خوردن دست بر مى دارم معاویه شراب مى خورد و به اسم اسلام حکومت مى کرد.
براى شناسایى بیشتر معاویه به جلد دهم الغدیر مراجعه شود.

معاویه دختران خود را مى فروشد :

معاویه جاسوسان خود را نزد عمرو بن حریث و اشعث بن قیس و حجار بن ابجر فرستاد تا هر یک را به فرماندهى لشکرى از لشکرهاى شام و گرفتن دخترى از دختران معاویه صدهزار درهم به پاداش کشتن امام حسن علیه السلام وعده دهند. امام حسن علیه السلام آگاه شد و زره پوشید و در حال نماز هم آن را از خود دور نمى کرد. روزى در حال نماز تیرى به سوى آن بزرگوار انداختند و چون زره در بر داشت تاثیرى نکرد. و نیز در حال نماز خواندن خنجرى بر آن حضرت زدند.

فصل سوم : یزید کافر و جنایتکار :

پدرش معاویه ، مادرش (میسون) صحرانشین و معلم سرخانه اش سرجون رومى بود.
او کنیه و دشمنى با بنى هاشم و خاندان پیغمبر و بسیارى از مسائل مشابه را از پدر و روحیه صحرانشینى (آزادى و لاقیدى افراطى) و پندارهاى خرافى جاهلى را از مادر، و میگسارى و دشمنى با اسلام و مسلمانان را از معلم مسیحى و رومى اش گرفت .
آرى او تنها سه سال حکومت کرد، اما در سال اول امام حسین علیه السلام و یارانش را شهید نمود و کودکان و عزیزانش را سر برید و زنانش را اسیر کرد.
در سال دوم مدینه پیغمبر صلى الله علیه و آله را بر لشکریان خود مباح نمود بیش از هزار دختر باکره را ازاله حیثیت کرد.
او چهار هزار نفر از اهل مدینه را در این واقعه کشت که در میان آنها هفتصد مهاجر و انصار و از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله بودند.
در سال سوم به خانه کعبه (قبله مسلمین) منجنیق بست و آنجا را سنگ باران نمود درباره جنایات یزید از لحاظ فساد عقیده اش و بد طینتى و ستمگرى و خون ریزى هاى وى و تحقیر و ناچیز شمردن دین خدا همه متفقند، به تمامى کتب تاریخ و سیره مراجعه کنید، هیچ کس نامى از او نبرده مگر آن که از او به بدى یاد کرده است.

یزید شراب خوار :

روزى یزید بعد از قتل امام حسین علیه السلام در مجلس شراب نشسته بود در حالى که ابن زیاد طرف راست او قرار داشت ، به ساقى گفت : جام شرابى به من ده که مغز استخوانم را نشئه سازد، سپس مانند همان جام به ابن زیاد تقدیم دار.
یزید شراب خورد و زیادى شراب را به سر امام حسین علیه السلام ریخت زن یزید آب و گلاب برگرفت و سر امام حسین را پاک بشست.
آن شب فاطمه علیه السلام را به خواب دید که از آن حضرت عذر خواهى مى کند. پس یزید دستور داد تا سر امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب او را به دروازه هاى شهر بردند و بیاویختند.
چون سر مبارک امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعین بنهادند، آن ناپاک پاى بر سر امام علیه السلام نهاد. کار یزید شرب خمر و ترک نماز و بازى با سگان و محاوله و طنبور و ناى و وطى مادران و خواهران و دختران بوده است.

مولف کتاب الحسن و الحسین علیه السلام که از نویسندگان عامه است بعد از ذکر اجمالى از سیره یزید مى نویسد:
بى شک این نوع حکومت که یزید برپا کرده بود، مورد رضایت هیچ یک از مسلمانان نبوده است و البته امام حسین علیه السلام در قیام خود نسبت به چنین عنصرى معذور بود، زیرا محاربه و مبارزه با این اخلاق زشت و ناپسند شرعا واجب بوده است.

رفتار یزید با سر امام حسین علیه السلام :

در رساله حاویه آمده که رکن الاسلام خوارزمى گفت : چون سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعین بنهادند آن ناپاک پاى بر سر امام نهاد. زید بن ارقم حاضر بود، گفت : لا تفعل ذلک یایزید، فانى رایت رسول الله یقبل ذلک الفم
این کار را نکن اى یزید، به درستى که دیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله بر این دهان بوسه مى زد.
همچنین در حاویه آمده است : آن لعین در حضور سر امام حسین علیه السلام شراب بخواست و بیاشامید، و علما گفتند آن لعین مست شد. بعد از آن روزى بر بام رقص مى کرد و از بام بیفتاد و مست به دوزخ رسید چنان که پدرش مست بمرد و صلیب رومى در گردن انداخته بود.
جمعى گویند که با لشکر به صید رفت . آهویى نزد او آمد پس او هم به دنبال آن آهو رفت و حق تعالى خطاب به زمین کرد تا او را فرو برد. فخسفنا به و بداره الارض(سوره القصص ، آیه 28)

یزید به بوسه گاه رسول الله صلى الله علیه و آله چوب مى زند :

شیخ صدوق رحمه الله مى نویسد: زمانى که سر اباعبدالله الحسین علیه السلام را در طشت طلا به مجلس یزید آورده اند، یزید با چوب خیزران به آن اشاره مى کرد و مى گفت : حسین ، عجب لب دندان هاى خوبى دارى ! کسى که در آن جا حاضر بود گفت : اى یزید چطور اشاره مى نمایى چوب خیزران را در حالى که من دیدم پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله لبان امام حسین علیه السلام را مى بوسید.

سنگ باران کردن امام حسین علیه السلام :

ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجالم ندادند.
او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند. بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد.
روایت شده که خون امام حسین علیه السلام از جوشش نیفتاد تا این که مختار بن ابى عبیده ثقفى خروج کرد و به انتقام خون امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشت . مختار گفت : من براى امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشتم ، به خدا قسم اگر جمیع اهل زمین را مى کشتم جبران آن ناخنى را که از آن حضرت گرفته مى شد نمى گردد.





 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 1
    کل بازدیدها: 79410 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •